نویسنده: محسن مهاجر نیا




 


الف) مفهوم نظام سیاسی

فارابی به دو نوع اجتماع قائل است: ابتدا اجتماع ناقص که شامل اجتماعات پیش از تشکیل اجتماع مدینه می شود. او گاهی از این اجتماع ناقص، به « اجتماع غیر مدنی» (1) هم تعبیر می کند. نوع دیگر، اجتماع کامل است که آن را « اجتماع مدنی» هم نامیده است.
اولین سطح از اجتماع مدنی اجتماعی است که دارای انسجام و انتظام و کمال است و می تواند انسان را به خیر افضل و کمال قصوی برساند. اجتماع مدینه است. « الخیر الافضل و الکمال الاقصی انما ینال اولاً بالمدینة لا باجتماع الذی هو انقص منها»؛ (2) یعنی خیر برتر و کمال نهایی، همانا ابتدا به وسیله ی مدینه تحصیل می شود نه با اجتماعی که کم تر از آن است. در حقیقت، اولین مرتبه ی اجتماع مدنی، که می توان بر آن، اطلاق دولت و حکومت کرد، از « مدینه» آغاز می گردد و اجتماعات قبل از آن، اجزای تشکیل دهنده ی آن هستند.
فارابی بعد از مدینه، به اجتماع بزرگ تری که دست کم از سه مدینه تشکیل می شود، به نام « اجتماع امت» اعتقاد دارد و از آن به «اجتماع میانه» یاد می کند و در سطح سوم، به اجتماع بسیار بزرگی، که دست کم از سه امت یا نُه مدینه تشکیل شده و همه ی انسان ها و اجتماعات روی زمین را در بر می گیرد، اعتقاد دارد و از آن با عنوان « معموره ی ارض» یا « امم فاضله» یاد می کند. بنابراین، فارابی به سه سطح نظام سیاسی به اصطلاح معاصر، ملی، منطقه ای و جهانی معتقد است:
1. نظام سیاسیِ مدینه ( حکومت ملی).
2. نظام سیاسیِ امت ( حکومت منطقه ای).
3. نظام سیاسیِ معموره ارض ( حکومت جهانی).
بر اساس ایده ی تقابل ارزشی، هر کدام از این نظام ها را به « فاضله» و « غیر فاضله» تقسیم می کند، و در مورد تحقق خارجیِ آن ها، فارابی بر این باور است که این نظام ها به صورت ترتبی هستند؛ یعنی از مدینه آغاز می شود، به امت می رسد و از مجموع چند امت، دولت جهانی تشکیل می شود. به همین دلیل است که نظام سیاسیِ فارابی، با نام اولین سطح آن، یعنی « مدینه ی فاضله» مشهور شده است. دولت جهانی و معموره ی فاضله ی فارابی، بدون تحقق دو نظام قبلی، هیچ گاه به وجود نمی آید؛ همان طور که امت فاضله، بدون مدینه ی فاضله تشکیل نمی شود؛ ولی در سیر تصاعدی، ممکن است « مدینه ی فاضله» تشکیل شود، ولی امتی موجود نباشد و یا نظام امت تشکیل شود بدون این که نظام سیاسیِ معموره ی فاضله موجود باشد.
با این مقدمه، اهمیت تعریف نظام سیاسی روشن می شود؛ زیرا در واقع، نظام سیاسی را در سه سطح باید تعریف کرد. علاوه بر این، فارابی بر این باور است که ارائه ی تعریف جامع و مانعی که بیانگر حقیقت و ماهیت اشیا باشد، در توان بشر نیست. انسان ها تنها می توانند لوازم و اعراض و خواص پدیده را ادراک کنند. (3) بر این اساس، او برای تبیین مفهوم نظام سیاسی در سطوح مختلف، از چهار منظر، آن را تعریف می کند:

الف) تعریف نظام سیاسی از منظر عناصر آن:

در نظام سیاسیِ معلم ثانی، دو عنصر بیش از دیگر عناصر، اهمیت دارد تا آن جا که او از منظر آن ها به نظام سیاسیِ خویش نگاه می کند. آن دو عنصر عبارتند از :

1. عنصر غایی:

در هر سه نظام سیاسی، رسیدن به سعادت و کمال و خیر، جزئی از تعریف آن است و این عنصر، مطلوبیت ذاتی دارد.

2. عنصر تعاون:

وصول به عنصر غایی، توسط شهروندان، منوط به هم کاری و تعاون آن ها است، لذا این عنصر، جنبه ی توصلی و مطلوبیت غیری دارد.
با عنایت به این دو عنصر، تعریف سه سطح نظام سیاسی، به شرح ذیل است:
الف) نظام سیاسیّ مدینه ی فاضله: اجتماعی که مقصود حقیقی از آن، « تعاون» بر اموری است که موجب حصول و وصول به «سعادت» آدمی است.
ب) نظام سیاسیِ امت فاضله: اجتماعی که همه ی مدینه های آن برای رسیدن به « سعادت»، « تعاون» می کنند.
ج) نظام سیاسیِ معموره ی فاضله: اجتماع بزرگی که همه ی امت هایی که در آن زندگی می کنند، برای رسیدن به « سعادت»، با هم «تعاون» می کنند.(4)

ب) تعریف نظام سیاسی از منظر سیاست فاضله:

فارابی سیاست را اسم مشترک برای همه ی انواع آن می داند. (5) و بر اساس ایده ی تقابل ارزشی، آن را به دو نوع، سیاست فاضله و غیر فاضله تقسیم می کند و در تعریف سیاست فاضله می گوید: « السیاسة الفاضله هی التی ینال بها نوعاً من الفضیلة لایمکن ان یناله الابها... و ینال المسوسین من الفضائل فی حیاتهم الدنیویة و الحیاة الاخیرة»؛ (6) یعنی سیاست فاضله عبارت است از سیاستی که انسان را به سعادت می رساند که بدون آن، رسیدن به سعادت امکان پذیر نیست. هم چنین شهروندان را در دنیا و آخرت، به فضایلی رهنمون می شود که در غیر آن، رسیدن بدان میسر نیست.
سپس در تعریف نظام سیاسیِ خود، از منظر این نوع سیاست می فرماید:

1. نظام سیاسیِ مدینه ی فاضله:

مدینه ای است که پیرو سیاست فاضله می باشد: « المدینة المنقادة لهذه السیاسة».(7)

2. نظام سیاسیِ امت فاضله:

نظامی است که پیرو سیاست فاضله است: « الامة المنقاده لهذة السیاسة».

3. نظام سیاسیِ معموره ی فاضله:

امت هایی هستند که پیرو سیاست فاضله اند: « الامم المنقادة لهذه السیاسة».

ج) تعریف نظام سیاسی از منظر ریاست و رهبری:

در اندیشه ی سیاسیِ فارابی، رهبری از جایگاه بسیار بالایی برخوردار است و رهبر فاضل، دارای ریاست فاضله است و نظامی که تحت رهبریِ این گونه رئیسان قرار دارد، نظام فاضله است. بر این اساس، در تعریف نظام های سیاسی چنین آمده است:

1. نظام سیاسیِ مدینة فاضله:

مدینه ای که تحت رهبری و زعامت رئیس فاضل باشد؛ « المدینة المنقادة لهذه الریاسة».(8)

2. نظام سیاسیِ امت فاضله:

اجتماعی که مدینه های آن، تحت رهبری و زعامت رئیس فاضل باشد؛ « الامة المنقادة لهذه الریاسة».

3. نظام سیاسیِ معموره ی فاضله:

اجتماعی که امت های آن، تحت رهبری و زعامت رئیس فاضل باشند. « الامم المنقادة لهذه الریاسة».(9)

د) تعریف نظام سیاسی از منظر غایت:

مکرراً بیان شد که فارابی فیلسوفی غایت گرا است و در همه ی منظومه ی فکریِ خود، علت غایی را مبنا قرار داده است. در موضوع نظام سیاسیِ خویش نیز با توجه به غایات مورد نظر، آن را طراحی و تعریف می کند. (10)

1. نظام سیاسیِ مدینه فاضله:

نظامی است که اهل آن برای رسیدن به غایت سعادت، با هم تعاون و همکاری دارند؛ « المدینة التی بقصد بالاجتماع فیها التعاون علی الاشیاء التی تنال بها ا لسعادة الحقیقة».(11)

2. نظام سیاسیِ امت فاضله:

نظامی است که غایت همکاری و تعاون مردم و مدینه های آن، وصول به سعادت است.

3. نظام سیاسیِ معموره ی فاضله:

نظامی است که غایت همکاری و تعاون امت ها و مدینه های آن، تحصیل سعادت است.
جدول- مفهوم نظام سیاسی

نظام سیاسی

از منظر عنصر

از منظر سیاست فاضله

از منظر ریاست فاضله

از منظر غایت فاضله

مدینه فاضله

مدینه ای که تعاون برای تحصیل سعادت دارند.

مدینه پیرو سیاست فاضله

مدینه پیرو ریاست فاضله

مدینه ای که دنبال سعادت واقعی است

امت فاضله

امتی که تعاون برای وصول به سعادت دارند

امت پیرو سیاست فاضله

امت پیرو ریاست فاضله

امتی که سعادت واقعی هستند

معموره ی فاضله

معموره ای که تعاون برای وصول به سعادت دارند

معموره پیرو سیاست فاضله

معموره پیرو ریاست فاضله

معموره ای که دنبال سعادت واقعی هستند

ب) خاستگاه حکومت

معمولاً خاستگاه حکومت، از دو منظر مورد توجه قرار می گیرد: یکی از دیدگاه تاریخی، که به پیدایش دولت و حکومت می پردازد و دیگر، از پایگاه اقتدار و مشروعیت آن؛ به این معنا که دولت قدرت خود را از چه منبعی اخذ کرده است.
در مورد خاستگاه تاریخی، فارابی معتقد است که خاستگاه دولت ها به موازات حیات اجتماعیِ انسان ها، قابل تحلیل است. او انسان را موجودی بالطبع و فطرتاً اجتماعی می داند که وصول به ضروریات زندگی و کمالات برتر، جز در سایه ی اجتماع برای او مقدور نیست. در فصل نهم بیان شده که مراد از اجتماع مدنی، که در آن، سعادت دنیوی و اخروی تأمین می شود، همان « دولت» است. او در « آراء اهل المدینة الفاضله» می گوید: « خیر برتر و کمال نهایی، در گام نخست، به وسیله ی اجتماع مدینه تحصیل می شود نه اجتماعی که کم تر و ناقص تر از آن باشد. بنابراین، تاریخ حیات اجتماعیِ انسان، با نوعی حکومت و دولت همراه بوده است.
و اما در مورد پایگاه و مشروعیت حکومت، معلم ثانی در حکومت رئیس اول و حکومت رؤسای تابعه، تفاوت قائل است و در هر نوع حکومت، ابتدا به مشروعیت حاکمان توجه دارد. در « آراء اهل المدینة الفاضله» بر این باور است که حاکم، با دو ویژگیِ استعداد فطری و طبیعی و ملکه ی ارادی، مستعد دریافت فیض الهی می شود.
در « السیاسة المدنیه» چنین انسانی را اهل « طبایع فائقه»، که با عقل فعال و فرشته وحیانی در ارتباط است، می داند و آن را « انسان الهی» می نامد (12). این انسان، از راه تقویت قوه ی ناطقه و قوه ی متخلیه، فیوضات الهی را دریافت می کند. بنابراین، از این نظر، هم « حکیم» است و هم « نبی» و هم « واضع النوامیس» و « امام» و « ملک» (13) و دارای مشروعیت الهی است. اگر چه در مقام تحقق خارجی، ممکن است « ریاست» و حکومت نداشته باشد. چنین انسانی تنها با قطع ارتباط وحیانی و از دست دادن ویژگیِ « حکمت»، مشروعیت خود را از دست می دهد.
فارابی از این مشروعیت حاکم، به مشروعیت حکومت و حاکمیت او می رسد و می فرماید: حکومت ( مدینه ی فاضله) تا زمانی که حاکمِ حکیم دارد، مشروع است و هر گاه شرط حکمت از او زایل گردد، پایه ی اقتدار آن از بین می رود و در معرض زوال قرار می گیرد: « فمتی اتفق فی وقت ما ان لم تکن الحکمة جزء الریاسة و کانت فیها سائر الشرایط بقیت المدینة الفاضلة بلاملک و کان الرئیس القائم بامر هذه المدینة لیس بملک و کانت المدینه تعرض للهلاک فان لم یتفق ان یوجد حکیم تضاف الحکمة الیه لم تلبث المدینة بعدمدة ان تهلک»؛ (14) یعنی هر گاه اتفاق افتد که حکمت از شرایط ریاست خارج شود و کسی بود که به جز حکمت، دیگر شرایط در او موجود باشد، در این هنگام، مدینه ی فاضله بدون پادشاه می ماند. و رئیسی که قائم به امر این مدینه است، پادشاه نبود. و مدینه در معرض هلاک و تباهی بود. و سرانجام، اگر حکیمی یافت نشود که به آن، حکمت بیفزاید، طولی نخواهد کشید که آن مدینه، تباه می شود و رو به زوال می رود. (15)
البته این نوع مشروعیت، بیش تر متوجه « رئیس اول» و « رئیس مماثل» و حکومت آن ها است؛ اما رؤسای تابعه، که ویژگیِ رؤسای اول را ندارند و از استعداد فائقه و فیض اتصال به عقل فعال، محرومند، فارابی منبع مشروعیت آنان را بر گرفته از « فقه» و « شریعت» رئیس اول می داند. (16) به رغم پندار باطل برخی از نویسندگان که تصور کرده اند در نظام سیاسیِ فارابی، مردم و شهروندان هیچ گونه نقشی ندارند، معلم ثانی با اعتراف به نقش اساسیِ مردم در تحقق نظام سیاسی، خاستگاه آن را به دو بخش مشروعیت الهی و مقبولیت اجتماعی تقسیم می کند که ذیلاً بدان اشاره می شود:

1. مشروعیت الهی:

همان طور که گذشت، حاکم و حکومت، با اتصاف به حکمت و اتصال به منبع فیضان الهیِ عقل فعال در رئیس اول، و منبع فقه در رئیس تابع، حق حاکمیت برای آن ها از طرف خداوند، در مقام ثبوت، مشروع و ممضی است؛ اما این که آیا با این مشروعیت می توان در « مقام اثبات»، اعمال حاکمیت کند، فارابی در آن تردید دارد. او بر این باور است که به صرف داشتن مشروعیت الهی نمی شود بدون خواست و اراده ی مردم، به آن ها حکومت کرد.
منشأ الهیِ حکومت، شرط « ثبوت» است نه شرط « اثبات». بنابراین، نه مشروعیت الهی سبب تحمیل حکومت بر مردم می شود و نه مردم نقشی در مشروعیت الهی حاکم، در مقام ثبوت دارند.
در این جا معلم ثانی با استمداد از مبانیِ فکری شیعیِ خویش می فرماید: « ملک و امام، از راه ماهیت و صناعتشان [ که برخوردار از مشروعیت الهی است] ملک و امام هستند، خواه، مقبولیت اجتماعی داشته باشند یا نداشته باشند، خواه مردم از آنان اطاعت کنند یا نافرامانی، خواه افرادی آنان را در راه تحقق اهدافشان یاری دهند یا کسی یافت نشود. در هر صورت، « لایزیل امامة الامام و لافلسفة الفیلسوف و لا ملک الملک الا تکون له آلات یستعملها فی افعاله و لاناس یستخدمهم فی بلوغ غرضه»؛ (17) یعنی امامت امام و فلسفه ی فیلسوف و پادشاهیِ ملک، بافقدان قدرت و ابراز حاکمیت از بین نمی رود. او منصب ریاست را به طبابت طبیب تشبیه کرده است که طبیب به واسطه ی مهارت و قدرت بر درمان بیماران ثبوتاً طبیب است، خواه بیماری به او مراجعه کند، یا مراجعه نکند، خواه ابزار طبابت در اختیار داشته باشد یا فاقد آن باشد، خواه توانگر باشد یا فقیر. در هر صورت، « لیس یزیل طبه الا یکون له شیء من هذه»؛ (18) یعنی با نداشتن آن ها طبابتش از بین نمی رود. از این عبارت به خوبی در می یابیم که منصب ملک و امام، بر مقبولیت اجتماعی اتکا ندارد، بلکه مشروعیت آن الهی است.

2. مقبولیت اجتماعی:

بعد از آن که حکومت در « مقام ثبوت»، مشروعیت الهی پیدا کرد. در مقام اثبات و تحقق خارجیِ آن، نیاز به اسبابی هست که بدون آن ها حکومت، که مسبب است، محقق نمی شود. فارابی برای این خاستگاه، هفت سبب را می شمارد:

1. اشتهار به صناعت و تدبیر:

حاکم سیاسی باید به تدبیر و سیاست و رهبری، مشهور باشد.

2. امکانات قدرت:

برای تشکیل حکومت لازم است حاکم از نظر امکانات مبسوط الید باشد.

3. مقبولیت اجتماعی:

ایجاد، تثبیت و بقای حکومت، نیاز به پذیرش شهروندان دارد.

4. اطاعت شهروندان:

در ایجاد و ادامه ی حکومت، اطاعت مردم از اوامر حکومتی لازم است.

5. سلطه و حاکمیت:

یکی از اسباب تحقق حکومت، سلطه و حاکمیت بالفعل در جامعه است.

6. اکرام و احترام:

تکریم و احترام حکومت، توسط شهروندان، یکی از اسباب تحقق آن است.

7. قدرت مالی:

تحقق حکومت، بدون قدرت مالی و توسعه ی اقتصادی مشکل است.
موارد مذکور، جزء « اسباب» حکومت هستند نه « شرایط» آن: « لیس شیء من هذه، من شرائط الملک و لکن هی اسباب».(19) اگر این موارد، جزء شرایط ثبوت حکومت تلقی شود، حکومت مطلوب فارابی، به غیر فاضله مبدل خواهد شد. بنابراین، حکومت، متکی بر آرا و خواست عمومی است؛ یعنی اگر عموم مردم با حکومت حاکمی که حتی از مشروعیت الهی هم برخوردار است، مخالفت کنند، در حقیقت، اسباب تحقق آن را، که مقبولیت اجتماعی است، از آن سلب کرده اند و طبیعی است که « مسبب»، بدون سبب، در خارج محقق نمی شود، اگر چه در مقام ثبوت، از مشروعیت الهی برخوردار است.

ج) اشکال حکومت

بحث از اشکال حکومت، از دیرباز مورد توجه اندیشمندان سیاسی بوده است. فیلسوفان عصر کلاسیک، هر کدام شکل های مطلوب و نامطلوب حکومت را مطرح کرده اند. افلاطون در « جمهوریت» خویش به تشریح اشکال مختلف حکومت پرداخته است و ارسطو نیز سه شکل مطلوب و سه شکل فاسد حکومت را بیان می کند و بهترین حکومت را حکومت سلطنتی می داند که شکل فاسدش استبداد است. سپس اریستوکراسی که شکل فاسدش اولیگارشی است و در مرحله سوم، دموکراسی که شکل فاسدش موبوکراسی یا حکومت عوام الناس است.
این بحث، بعد از افلاطون یکی از بحث های مورد توجه بود. معلم اول و معلم ثانی به آن توجه ویژه ای به آن مبذول داشتند. فارابی بر اساس معیار « فضیلت»، حکومت ها را به دو نوع « فاضله» و « غیر فاضله» تقسیم می کند و هر کدام را در سه سطح ملی ( حکومت مدینه)، منطقه ای ( حکومت امت) و جهانی ( حکومت معموره ی ارض) مطرح می کند. سپس در بیان اشکال حکومت فاضله، آن را به دو شکل فردی و جمعی تقسیم می کند.

1. حکومت فردی:

فارابی شکل فردیِ حکومت را بر شکل جمعی ترجیح می دهد. در واقع، ایده ی حکومت جمعی، ضرورتی است که در حالت فقدان حکومت فردی، بدان ملتزم می شود. این شکل از حکومت، نزد وی به سه نوع مستقل تقسیم می شود:

1/1. ریاست اولی:

این نوع از حکومت، در حقیقت، مطلوب ترین شکل نزد فارابی است؛ زیرا زمامداران آن، انسانی است که به واسطه ی استعداد فطری و ملکات و هیئات ارادی، همه ی فضایل نظری، فکری، خلقی و عملی را تحصیل کرده است (20) و جزء طبایع عظیمه و فائقه و متصل به عقل فعال است، فیوضات وحیانی را به واسطه ی آن از خداوند دریافت می کند و از این نظر، او را « واضع النوامیس» (21) می خواند، حکومتش « الهی» است و اوامرش مطلقاً مطاع است. لذا او را « ملک مطلق» و « نبی» و « منذر» و « حکیم» عنوان می دهد. با ویژگی هایی که فارابی برای آن بر می شمارد، بر حکومت اسلامیِ عصر پیامبر اکرم (ص) منطبق است. این شکل حکومت، ممکن است در سه سطح تحقق پیدا کند:
الف) ریاست اولای مدینه ی فاضله ( سطح ملی).
ب) ریاست اولای امت فاضله ( سطح منطقه ای).
ج) ریاست اولای معموره ی فاضله ( سطح جهان).

1/2. ریاست تابعه ی مماثل:

فارابی بر اساس تفکر شیعیِ خود، بعد از ریاست اولی و حکومت اسلامیِ پیامبر (ص) قائل به ریاستی است که از نظر شکل و ساختار و ماهیت، همانند حکومت ایشان است. لذا تصریح می کند که « اذا خلفه بعد و فاته من هو مثله فی جمیع الاحوال کان الذی یخلفه هو الذی یقدّر ما لم یقدره الاول»؛ (22) یعنی اگر رئیس اول وفات کرد و کسی که در همه ی حالات، همانند او است، جانشین او گردید، همه ی تدابیر و تقدیرها را بر عهده می گیرد.
این نوع ریاست نیز در سه سطح قابل تحقق است:
الف) ریاست تابعه ی مماثل مدینه ی فاضله ( سطح ملی).
ب) ریاست تابعه ی مماثل امت فاضله ی ( سطح منطقه ای).
ج) ریاست تابعه ی مماثل معموره ی فاضله ( سطح جهانی).

1/3. ریاست سنت:

معلم ثانی در کتاب « الملّه» می گوید: « اذا مضی واحد من هؤلاء الائمة الابرار الذین هم الملوک فی الحقیقة و لم یخلفه من هو مثله فی جمیع الاحوال»؛ (23) یعنی هر گاه رئیس اول و رئیس مماثل در میان نباشد، رئیسی به جانشینی می رسد که در ویژگی های شخصی و رهبری و رابطه ی وحیانی، همانند آن ها نیست که از آن به ریاست سنت یا ریاست تابعه ی غیر مماثل یاد می شود.
فارابی در این نوع حکومت، با دیدی کاملاً واقع گرایانه، بر اساس تفکر شیعی تصریح می کند که رئیس در این نوع حکومت، که در زمان غیبت « ائمه ی ابرار» تشکیل می شود، باید فقیه باشد: « فمن کان هکذا فهو فقیه».(24) رئیس فقیه که در اصطلاح فقهی، به حکومت آن، « ولایت فقیه» گفته می شود، کسی است که با آگاهی بر سنت مکتوب گذشته، قدرت اجتهاد و استنباط احکام شریعت را در اختیار دارد. ریاست سنت نیز در سه شکل ملی، منطقه ای و جهانی، تحقق پذیر است.
الف) ریاست سنت مدینه ی فاضله ( سطح ملی).
ب) ریاست سنت امت فاضله ( سطح منطقه ای).
ج) ریاست سنت معموره ی فاضله ( سطح جهانی).

2. حکومت جمعی:

بر خلاف تصور عده ای از نویسندگان، نظام سیاسیِ فارابی اتوپیایی و غیر قابل دست یابی نیست. لذا در حکومت فردی، سه نوع حکومت را به صورت طولی مطرح می کند که در واقع، از « حکومت معصوم» به « حکومت غیر معصوم» تنزل می کند. سپس با توجه به این که حکومت فردیِ غیر معصوم ( ریاست سنت) هم حتی ممکن است قابل تحقق نباشد و ضرورت حکومت ایجاد می کند که دستگاه فکری و فلسفی نباید دچار خلأ تئوریک بشود، فارابی پیشنهاد حکومت جمعی را مطرح می کند که آن هم به صورت طولی، در دو نوع حکومت ارائه شده است:

2/1. ریاست رؤسای سنت:

در زمان فقدان ریاست سنت، شکل حکومت به صورت جمعی است و در مرحله ی نخست، حکومت به صورت شورای دو نفره اداره می شود. فارابی در کتاب « آراء اهل المدینة الفاضله»، به دلیل اصرار بر روی شرط ترجیحیِ « حکمت»، در رؤسای تابعه ی غیر مماثل، معتقد است که اگر یک نفر واجد شرایط شش گانه ی رهبری یافت نشود، حکومت به صورت دو نفری تشکیل می شود به این صورت که یک نفر، دست کم واجد شرط حکمت و دیگری واجد دیگر شرایط باشد، پس از تشکیل حکومت، فارابی با یک شرط اساسی، مشکل احتمالی عدم سازگاری در نظام رهبری را حل می کند و می فرماید: « و کانوا متلائمین»؛ (25) در حکومت شورایی، رهبران باید هماهنگ و هم سو عمل کنند. ریاست رؤسای سنت، مانند دیگر انواع حکومت فاضله، در سه سطح ملی ( مدینه ی فاضله)، منطقه ای ( امت فاضله) و جهانی ( معموره ی فاضله) قابل تحقق است.

2/2 . ریاست رؤسای افاضل:

این نوع حکومت، به صورت شورایی و مرکب از شش نفر کارشناس، در زمان فقدان « رؤسای سنت» تشکیل می شود. چون این شورا جانشین رؤسای سنت است بالطبع همه ی شرایط آن ها را باید داشته باشد. بنابراین، چون شش شرط برای رهبری وجود داشت، هر کدام از اعضای شورا باید دست کم یک شرط را داشته باشد و در صورتی که بعضی از آنان بیش از یک شرط داشته باشند، به همان تعداد، اعضای شورای رهبری تقلیل خواهد یافت و تا سه نفر قابل تقلیل است. بین اعضای شورا باید تلائم و هماهنگیِ کامل در رهبری و اداره ی جامعه وجود داشته باشد.
ریاست رؤسای افاضل نیز در سه سطح قابل تحقق است:
الف) ریاست رؤسای افاضل مدینه ی فاضله ( سطح ملی).
ب) ریاست رؤسای افاضل امت فاضله ( سطح منطقه ای).
ج) ریاست رؤسای افاضل معموره ی فاضله ( سطح جهانی).

د) اشکال حکومت غیر فاضله

فارابی ابتدا اشکال حکومت غیر فاضله را در قالب چهار نوع حکومت بیان می کند.

1. حکومت جاهله.
2. حکومت فاسقه.
3. حکومت ضالّه.
4. حکومت متبدله.

سپس حکومت جاهله را به شش نوع حکومت تقسیم می کند که عبارتند از:

1/1. حکومت جاهله ی ضروریه.
1/2. حکومت جاهله ی بداله (نذاله).
1/3. حکومت جاهله ی خست.
1/4. حکومت جاهله ی کرامیه.
1/5. حکومت جاهله ی تغلبیه.
1/6. حکومت جاهله ی جماعیه.

با این که این شش نوع حکومت را در ذیل حکومت جاهله می آورد، اما آن ها را فروعات دیگر حکومت ها نیز می داند. بنابر این، 24 شکل حکومت غیر فاضله وجود دارد که هر کدام می تواند در سطح مدینه ی غیر فاضله یا امت غیر فاضله و یا معموره ی غیر فاضله باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1- السیاسة المدنیه، پیشین، ص 69.
2- آراء اهل المدینة الفاضله، پیشین، ص 118.
3- تعلیقات، پیشین، ص 130.
4- آراء اهل المدینة الفاضله، پیشین، ص 118.
5- فصول منتزعه، پیشین، ص 92.
6- فصول منتزعه، پیشین، ص 92.
7- الملّة، پیشین، ص 55؛ احصاء العلوم، پیشین، ص 65.
8- السیاسة المدنیه، پیشین، ص 80.
9- احصاء العلوم، پیشین، ص 65.
10- فصول منتزعه، پیشین، ص 45.
11- آراء اهل المدینة الفاضله، پیشین، ص 118.
12- السیاسة المدنیه، پیشین، ص 79.
13- تحصیل السعاده، پیشین، ص 92-94؛ آراء هل المدینة الفاضله، پیشین، ص 125.
14- آراء اهل المدینة الفاضله، پیشین، ص 130.
15- همان، ص 130.
16- الملّة، پیشین، ص 50.
17- تحصیل السعاده، پیشین، ص 97.
18- همان.
19- فصول منتزعه، پیشین، ص 50.
20- تحصیل السعاده، پیشین، ص 97.
21- تحصیل السعاده، پیشین، ص 97.
22- الملّه، پیشین، ص 49.
23- همان، ص 50.
24- همان.
25- آراء اهل المدینة الفاضله، پیشین، ص 130.

منبع مقاله: مهاجر نیا، محسن؛ (1380)، اندیشه ی سیاسی فارابی، قم: مؤسسه بستان کتاب، چاپ دوم.